من تو را برای شعر برنمیگزینم
شعر
مرا برای تو برگزیده است...
حسین منزوی
و اما شعر:
کجاست قاصدی از نو شدن خبر بدهد
برای پنجره ها دید تازه تر بدهد
پر است کوچه ی ما از درخت مصنوعی
بعید میرسد اما یکی ثمر بدهد
تمام ترس من این است مخفیانه کسی
به آنکه امده از جاده ها تبر بدهد
من وتو دسته ی سلاخ های بی جگریم
مگر که رنج قناری به ما جگر بدهد
کسی نمانده که برخیزد از میانه ما
برای شاخه ی عشقی که مانده سر بدهد
خدا نخواست کسی بشنود صدامان را
که حرف کهنه ما را به گوش کر بدهد
...
جهان همیشه برای من وتو کوچک بود
مگر که عشق به ما جای بیشتر بدهد
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 11:8 توسط محمدعلی استجلو
|