به باد گفته ام
پيراهنت را خشك كند
با اين خون
فرشتگان به استقبالت نخواهند آمد
كنار پنجره ايستاده بودم
با يونيفرمي كه بر تن كرده بودي
از ميان سربازان عبور ميكردي
و آنها
به نشانه ي افتخار
سينه هايشان را ستبر كردند
تفنگها بالا آمدند
پرنده ها پر گرفتند
تو بزرگ شدي
بزرگتر
آنقدر كه حالا
اين يونيفرم
برايت كوچك است
+ نوشته شده در یکشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۰ ساعت 10:26 توسط محمدعلی استجلو
|